۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

یه بار باید دخترا رو دور خودم جمع کنم ببینیم چرا این روند وِل کردن اینقدر تدریجی ولی انقدر قابل مشاهده ست. آدمیزاد از جایی شروع میکنه به ول کردن و تماشای سیر جهان به پایداری و بی نظمی و سطح انرژی پایین (این بود قانون تمایل به بی نظمی). تماشای ویرانی هیچ وقت انقدر لذتبخش نبوده. کی بود میگفت دستشو برید و نشست تماشا کردن؟
فرمود هروقت به بن بست خوردین بگیرید بخوابید بیدار ماندن دیوار ته کوچه را خراب نمیکند.

۱۳۹۲ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

پوشیده چون جان می روی؟

آدم خیلی یواشیه. خیلی برعکس من که فلفلی م. الان که فکرشو میکنم از خودم میپرسم عزیزم من اصلن چطور صدای تو رو پای تلفن درست و درمون میشنیدم؟ معتقدم رمز بقای دوستی ما همین یواشی شه. یواش میاد یواش میره. یواش رانندگی میکنه. یواش موسیقی؛ هرچقدر هم پای تلفن و ایمیل جیغ بکشی خودتو جِر بدی یواش کار خودشو میکنه اما حضور خوب یواشی داره.  یواش همه چیز. حالا یه دنیا هم بیان بگن فلانی آدم زرنگ و مارمولکیه یا خایه مال فلانی هاست این هم به یک وَرَم. خیرش بمن نرسیده اگرچه تعریف درستی هم از خیر در دسترس نیست. اگر دوستی خیر محسوب بشه باید بگم خیلی از خیلی ها بیشتر خیرش رسیده در این چند سال.