۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

بیا تا قصه ها گویُم برایت

کلیشه ی تلخی من از رفتن تکرار پذیر است اما تکراری نمی شود. دوچرخه و پیانو و صورتحساب کافه و کلیشه های تبعیض جنسیتی و  دختری   که از دانشگاه تا خانه رکاب میزند دلم را تنگ کرده است. جایش حاشیه ی دانوب است. دانوب عزیزان من را نگاه میکند که کنارش قدم میزنند و می دوند. دلم قرص است به موهایش که قرار است باد بخورد و خنده های آسوده اش.

۱۳۹۲ آبان ۲۴, جمعه

طعم گند گس خرمالو*

بگذار همه ش بگوید //// بدود/// و بمیرد
بگذار که آرایشی دقیق داشته باشد

پس وقتی میگوید آری
تعبیری نیکو خواهم داشت//از میوه های زرد
که وقتی پخته شوند دلپذیر ترند

ـ پرویز اسلامپور

* شایان ذکر است که بلاگر از خرمالو متنفر است

تو گلدان هره ی عبوس من بودی


گلدان کمک میکند
تا به یاد آری
غیر از تو کسی
 در حیاط نشست
و گل و درخت را نگریست
کسی که شکسته ی پنجره ات
دشوارش نبود
و بوته ی گلدان تو را دوست داشت

ـ هوتن نجات