۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

زن! کجایی زن؟

زنی هم باشد تن و صورتش بتو شبیه باشد. ذايقه و تنبلانگی ش. هم پِنِه خوری کند...

ترست را بریزد.

به شهادت شهود (شاهد)

زن یک. شب دو.

دلم میخواهد بقیه ی شب یک شب دوی بهمن فرسی را دوباره شروع کنم و برای زن بخوانم...ته آن هم لبخند بزنم و شنونده لبخندم را نبیند. زن ولی ببیند.

۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

اتاق زن

اتاق ته راهروی خانه ی زرگنده حاضر است. کافیست تخت را جابجا کنم و چند راحتی و میز کوچک گوشه ی اتاق، تا پذیرنده تر شود بر شب نشینی های اتاقانه. از آن دسته که هشت سال پیش شش عدد جمع میشدیم در یک اتاق و میخواندیم و مینوشیدیم و شب را همانجا روی زمین بیهوش میشدیم و صبح با پدرومادر آشنا میشدیم و با هم صبحانه میخوردیم و هرکس به کار خویش.
گوشه ی اتاق جای مهمانی های کوچک ماست. جای دخترک را هم در نظر گرفته ام که بیایید شعر بخواند.