۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه

تاری که میتند

راستش این است که تاری تنیده ام روی زخمهای زشتم و دورم. داخل تارم نشسته ام با شمشیر آخته ی روی بند قبام. از رو بسته م شمشیر. مادرم گفت بی وفایی است...دیگر بی و با برایم مفهومی در دستورزبان فارسی است و نگارش. بیشتر؟ نه
راستش اینست که دلم میخواهد در این تار عنکبوتم بمانم و کسی با یک شاخه ی گل یا سه چهار خط مهربان بازی؛ تار عنکبوتم را تکان ندهد. نه من پرسش میکنم و نه جوابی میدهم به پرسشی.

۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

من را در یک حباب گذاشته اند

امروز روز جهانی پرزنتیشن کردن بود برای من.  دارم رسمن می میرم.ری تریت اینستیتو با خایه مالها و همه چیز جدید جالب اما عزیز من
 این یک نامه است بمخاطب روزانه ی ایمیل های من
عزیز من
این مردم را درک نمیکنم. من شش ساعت تمام فکر میکردم بدون اغراق. شیش ساعت فکر میکردم چرا باید انسان اینطور و از کجا باید اینطور ذلیل و حقیر دغدغه ی مرگ بشود و دغدغه ی مرگ بکشاندش پشت میکروسکوپ تا ببیند چرا و بعد پشت کتابها و بعد ها کامپیوترهایی که با آنها رابطه ی مرگ زودرس؛ علل زودرس مرگ زودرس. سرطان با فلان چاقی با مرگ. سکته با مرگ ؛ مرگ با مرگ با مرگ را کوانتیفای میکنند. این دغدغه ی حقیرانه ی رژیم های "جون من قول بده که دیگه کلسترول نمیخوری. برات بده"...عزیز من حقیقتن من را این دغدغه های سالم زیستی به نیت عمر طولانی میخندم. میدانی از چه ش؟ اینکه به این نادانها چه کسی گفته باید طولانی عمر کنند تا چه کسانی از وجود آنها بهره بگیرند؟ من کسانی را میشناسم که تمام عمرشان از زمانی که میشناسم دغدغه ی مریض نشدن و مردن و سالم زیستی به نیت عمر طولانی دارند. من ممکن است بزودی به ایشان بگویم من توصیه نمیکنم شما بیش ازین وقت گرانبها و عمر نسبتن مفید دیگران را با حضور طولانی مدت آزاردهنده تان هدر دهید. اگر علم را من میسپردند در پزشکی به درمانهای پالیاتیو و به اتانازی و در زبان به دستری به زبانهای خارجی بصورت مجانی و در هنر من برای هنر تمام هزینه ها را تقبل و پرداخت میکردم و میخواستم تنها تحقیقات و پالیسی میکینگ ها و اینترونشن ها فقط در هنر صرف شود نه چیز دیگری. جهت شاد سازی بعدشم همین دیگه برن آخرش کمی در آراگون طبل بزنن بعد بمیرن.

۱۳۹۱ آذر ۷, سه‌شنبه

بردند. بستند. شبانه در گور کردند. 
در گور کردند. زندند. چوب کشیدند.
جایی در دلم با یک شات گان بیست و چهار سوراخ دارد. از نزدیک زده اند
جایی در من میمیرد. خفه خون دارم