۱۳۹۱ شهریور ۳۰, پنجشنبه

یک شب / ۳

دو و نیم صبح. ماشینمو بردم جلوی اورژانس پارک کرده بودم. سرمو روی فرمونم گذاشتم؛ درو باز گذاشته بودم باد خنک بیمارستان بیاد تو. خوابم برد.سیگار تو زیرسیگاری ماشین برای خودش تموم میشد.

http://www.youtube.com/watch?v=Zy-rEWM8vSU

یک شب/۲

سه عدد زن از سه قاره؛ پشت به مردم رو به دریا آبجو میخوریم
زنی با موهای مجعد زیبا با انگشتهای کشیده سیگار میپیچید برای ما. زنی با لباس قرمز و گوشواره های قرمز و چشمهای سیاه؛  به فارسی آه میکشید و به لیوان نگاه میکند. زن دیگری با چشمهای آبی ش میخندد و با پوست آفتاب زده ....و....ما حرفهای ممنوعه میزنیم.

۱۳۹۱ شهریور ۲۹, چهارشنبه

روز یک؛ روز دو (با احترام به بهمن فرسی)

روز یک
سه پاراگراف از پروتکل رو نوشتم. بنظرم بد نشد. جاهایی که دوست داشتم رو نوشتم تکامل عصبی و تمایز همراه با سن. همه ی کتابای جدید نوشتن. هرکس یه جور. سه پراگراف نوشتم انگار سیصد صفحه. ظرف یک هفته؛ بیشتر پورتکل رو تموم میکنم. رویای یک نیمه شب تابستان شیکسپیر را هوس کردم. اگررفتنی شدم؛ از قفسه ی کتابام برمیدارم و میارم اگر نشدنی هم شدم آنلاین میخرم. فردا بیشتر مینویسم.
نظامی چیزی داره از لیلی و مجنون که خیلی دوست دارم یک ماهه بهش گیر دادم. دو یادداشت در ذهنم بماند تا بنویسم. یکی سنفرانسیسکو و برکلی و دیگری همین مثنوی.
روز دو
یک ساعت دارم تا روز دو برسد. بقیه ی تز رو مینویسم.