۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

ساحلی/ پشت در توالت

همه ی شهرهای جهان جاده ای میکشند از میانم.
دستم به جای نوشتن پاک میکند.
برای لام مینویسم. دلتنگی از لباسی به لباس دیگر منتقل میشود. یادگاری: غیرازین نکته که حافظ زتو ناخشنود است/در سراپای وجودت هنری نیست که نیست...
دست به گیرنده ها نزنید. این بیت را به هر نحو قرائت کنید به اوستای ما می رسید.
دست به گیرنده ها نزنید. زیرنویس ندارد...



















۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

ساحلی/نزول

شده بودم شخصیت نازل یک رمان نازل کلاسیک معروف از نویسنده ی نازل.(با همه ی احترام و سلام به ادبیات کلاسیک انکار ناشدنی).
 هرچه بدت بیاد به سرت میاد بشی ربکای!!!!!!!! داستانی که روح ننه بزرگم هم ازش بیخبر باشد؟
شوربخت؛ زنی که ربکا ی عاشقانه ش من بیخبر بوده باشم. شوربخت کسی که بند تمبان رومانسش به کتاب خاک خورده ی فراموش شده ی ما شل باشد...ای شوربخت زنی که شبها کابوس ما بشینه تخت سینه ش و اسم ما بشه بختک خوابش...
هنوز خل تر از ما پیدا میشه در دنیا...

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

برای بار چندم به سوگت مینشینم؟ چند چله ی دیگر؟؟؟ کی قبول میکنم رفته ای؟ شکسته ای