۱۳۹۴ دی ۱۷, پنجشنبه

I have seen water is water that is all.*

این چنگ زدنش به زندگی

ما سال دوهزارویازده با هم رقصنده در تاریکی را دیدیم. همان روز بر من قدغن شد دیدن دوباره اش. شب یک بار در همین وبلاگ از آن نوشته ام. نه به قصد آماتور.
امشب در یک اتاق سرد زندگی میکنم با پتوی قرضی....بیورک عجیب با بازی عجیبش می گوید همه اش را دیده است و چیزی بیش از این برای دیدن نیست.
نیامده ام فیلم را تحلیل کنم آمده ام برای بار دوم تماشا کنم و هق هق. به همان اندازه بار اول.

*Bjork

۳ نظر:

میم گفت...

زندگی تمام قد. چنگ زدن را چه خوب گفتی. چنگ زدن به ریشه‌های زندگی. که نمی‌دانم کجاست و چیست. شاید اینگونه باشد که من دیده‌ام. آنان بیشتر و بیشتر زندگی را برشانه حمل می‌کنند و می‌افتند و دوباره حمل می‌کنند که چیزهای زیادی بر آنها سخت گرفته شده. انگار زندگی را سخت و سنگین و دشوار کرده‌اند که شاید از پا دربیایند، اما نیک می‌دانند که از پا درخواهند آورد. جز این بود، آغازی هم نبود.
آسان بودن، میانه‌ای با ما ندارد، و اینجاست که استواری و فخرفروشی و ایمان به پیروزی ما در پایان، بر دیگران دردناک تمام می‌شود.

زرمان گفت...

باز دیدنش هنوز بر من حرام است. کاشکی دوباره ندیده باشی.

unsterblich گفت...

زهرا ؛( دیدمش ویران شدم