۱۳۹۴ مرداد ۱۶, جمعه

Lying close to you feeling your heart beating*

اگر اشتباه نکرده باشم در فیلم" یک بوس کوچولو" بهمن فرمان آرا با اشاره به رابطه ی گلستان و فروغ با همچین مضمونی می آورد: در آغوش همسرم برای مرگ معشوقم گریه کردم.
دیشب ها بود از پنجره ی خانه ای شیروانی صدای ناله های عشق بازی زنی می آمد که ناله هایش از درد و لذت نبود، انگار با چشم بسته معاشقه در خیالش با معشوقش و با تن غریبه ای....شاید شب چراغ را تا صبح روشن گذاشته باشد و چه بسا بارها سراغش را گرفته که بی ثمر مانده. صدای گریه ی درد و غم آلودی که در آن کوچه میپیچید و سردردم را افزودن میکرد، صدای تنهاترین زن دیشب بود که با ناخن و دندان از تنهاییش، کوچه به کوچه و شیروانی به شیروانی فرار کرد و قرار نیافت.

*From a song by Aerosmith

هیچ نظری موجود نیست: