۱۳۹۳ بهمن ۳۰, پنجشنبه

سرا پا رنگم اما سخت بیرنگ است پروازم*

آدمیزاد در زندگانی چندبار دلش آنچنانی می‌شکند؟ دیدی چه در یاد می‌ماند. این‌بار یادم نمی‌ماند، نه از سر صبوری و نه گذشت؛ در فرایند جنونم، به‌یادسپردن از یادم رفته. اما خود همان لحظه‌های سنگ‌به‌دست شیشه‌نشانه‌رو برای به‌خاک‌وخون‌کشیدن و شکست قبیله‌ای کافیست چه برسد به این مجنون بی‌جان.
ناله نباید؟ خفه باید؟ چاردیواری اختیاری شاید.
http://zarmaan.persianblog.ir/post/388
*بی دل

هیچ نظری موجود نیست: