مرگ در والنسیا
Amargura
۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه
ریم عزیز
یک هو دیدم بی چاره و پر از زنهایی هستم که همه ی آنها، همه ی آنها درونشان لابیرنت های سیاه و خالی ست
پر از خالی بودم و هرچه چنگ مینداختم دستم به باد بود.
کاش بیدارم کنند تنم از این کابوس درد میکند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر